شغلی که برای شما عایدی جادویی به همراه دارد
به گزارش مجله تصویر و سرگرمی، تصوری که ما از بافتنی داریم، همان بافت با میل و کلافی است که مادرهای مان به دست می گرفتند و آغاز می کردند به بافتن. اما امروزه تکنولوژی به یاری این هنر آمده و زحمت بافتن را کم نموده است؛ به این هنر پارچه بافی می گویند.
به گزارش خبرنگاران، البته منظور ما پارچه بافی با دستگاه های بزرگ در یک کارخانه مجهز نیست، بلکه پارچه بافی به صورت سنتی آن هم در شهری است که سال های سال هنر بومی اش را فراموش نموده و از آن فاصله گرفته بود. اما فاطمه ذاکریان کسی است که این هنر بومی خراسان جنوبی را جان دوباره ای بخشیده و به همین واسطه برای 300 نفر ایجاد اشتغال نموده است.
وقتی نام کار کردن به میان می آید خیلی ها از بیکاری و نبودن کار شکایت می نمایند. افرادی که فکر می نمایند یک روز که در خانه نشسته اند ممکن است زنگ خانه شان به صدا در بیاید و کلید یک شرکت بزرگ با چند کارمند را برای شان بیاورند تا بالاخره راضی شوند کار نمایند. اما در مقابل هم هستند کسانی که خودشان آستین همت بالا می زنند و با شرایطی که اصلا مساعد به نظر نمی آید کاری را آغاز می نمایند. 54 سالم است و دیپلم دارم. خیلی زود ازدواج کردم و برای همین شرایط تحصیل برایم مهیا نشد و از روستای پدری ام خراشاد به بیرجند مهاجرت کردم. البته چندماه یک بار به روستای خودم رفت و آمد می کردم و ارتباطم را با دوستان و اهالی آن جا حفظ نموده بودم تا این که سال 83 یک روز که به روستا رفته بودم متوجه شدم شرکت تعاونی روستا دچار مسائلی شده، روستای ما در آن زمان چهار سال دچار خشکسالی شدید شده بود و مردم به مسائل برخورده بودند.
از آن جا که کار بیشتر اهالی روستا، کشاورزی و دامداری است این خشکسالی تاثیر زیادی بر روند زندگی مردم روستا داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتم هر یاریی از دستم بر می آید انجام بدهم، با این که هیچ پیش زمینه ای از کارهای اجرایی و مدیریت و این حرف ها نداشتم اما به خدا توکل کردم و به هیئت مدیره گفتم مسئولیت تعاونی را بر عهده می گیرم و برای بهتر شدن اوضاع کوشش می کنم. تعاونی همان زمان به خاطر وام ها و مخارجی که داشت بدهکار بود و اول باید این بدهی ها را تامین می کردیم و بعد هم باید فکری برای ایجاد اشتغال و درآمدزایی مردم می کردم. با این که کار سختی به نظر می آمد اما من تصمیمم را گرفته بودم و قدم در این راه گذاشتم.
همه به پیشنهادم خنتماشاد
وارد شدن به محدوده کارهای سخت از افراد سختکوش برمی آید و در این میان گاهی دیگران به جای یاری کردن و همفکری، با تماشا نیمه خالی لیوان، دائم حرف های ناامیدنماینده می زنند: پارچه بافی در روستای ما به عنوان یک میراث به شمار می رفت اما سال های سال بود که آن را به فراموشی سپرده بودند، در یکی از جلساتی که با هیئت مدیره داشتم یکی از اعضا پیشنهاد کرد به هنر قدیمی روستا برگردیم و پارچه بافی را آغاز کنیم؛ من همان موقع از این ایده استقبال کردم و فکر کردم زنان روستا می توانند تا رفع شدن خشکسالی و برگشتن آب به روستا،
با پارچه بافی به گذراندن امور خانواده یاری نمایند اما برخلاف تصورم وقتی این پیشنهاد را دادم خیلی ها به من خنتماشاد و گفتند این روزها که پارچه های تازه با طرح های مختلف در بازار است، کسی پارچه دستباف از روستا نمی خرد. اما این تنها راهی بود که ما داشتیم و من تصمیم گرفتم به تنهایی این کار را آغاز کنم. از دو حال خارج نبود، یا پیروز می شدم یا نمی شدم. اما با توکل به خدا و چند نفر از زنان مسن روستا، کار را آغاز کردیم.
با دو دار پارچه بافی آغاز کردم
مهم ترین تصمیمی که برای هرکاری می گیرید این است که سعی کنید با امکاناتی که دارید کار را پله پله جلو ببرید: پارچه بافی کاری بسیار قدیمی در روستای ما بود که حدود 30 سالی می شد که به کلی فراموش شده بود، به همین دلیل در کل روستای ما فقط دو نفر بودند که این وسیله را داشتند من از آن ها درخواست کردم که دارشان را به من بدهند و با همین دو دار پارچه بافی تصمیم گرفتم که کارم را به صورت خیلی کوچک آغاز کنم.
یکی از اهالی روستا خانه ای داشت که بی استفاده بود، آن را به من داد تا یک کارگاه کوچک راه اندازی کنم. بعد از این که خیالم از کارگاه راحت شد یک روز در مسجد اعلام کردم اگر کسی می خواهد این کار را آغاز کند اطلاع بدهد و در کارگاه مشغول کار گردد. به آن ها گفتم اصلا هم نگران فروش محصولات شان نباشند، من خودم محصولات شان را می خرم؛ اما از آن جا که این کار قدیمی بود هیچ کس تمایلی نشان نداد. با تماشا این اوضاع، به بیرجند برگشتم و چند روز بعد یکی از خانم های روستا با من تماس گرفت و گفت که مادربزرگش و یکی از همسایه های قدیمی شان دوست دارند این کار را انجام بدهند و به من یاری می نمایند و من با این دو خانم کار را آغاز کردم، مدتی بعد با یاری خانم هنردوستی که از تهران آمده بود و به این کار ابراز علاقه نموده بود در یک نمایشگاه صنایع دستی در تهران شرکت کردم.
آن روز در نمایشگاه یک میز کوچک داشتم و چند حوله کوچک که بافته بودیم. به هرکسی که می گفتم این ها کار دست است باور نمی کرد، اما من چند عکسی که از خانم های داخل کارگاه در هنگام کار داشتم را نشان دادم و همان روز همه محصولاتم به فروش رفت. با این که تعدادشان خیلی کم بود و سود اولیه اش هم همینطور اما راضی بودم و شادمان بودم که توانسته ام اولین قدمم را بردارم.
از کجا آغاز کنیم؟
برای آغاز کار بافندگی احتیاج به دار دارید؛ فاطمه خانم در این باره می گوید: بعد از نمایشگاه تهران تعداد سفارش هایی که می گرفتم بالاتر رفته بود و آن دو دار پارچه بافی که داشتیم جوابگوی فراوریمان نبود. این شد که تصمیم گرفتم هرطور که هست تعداد دارها را بالا ببرم اما از آن جا که چوب این دارها از نی های دریاچه هامون بود، فقط کسانی که قبلا این کار را انجام می دادند این دستگاه را داشتند.
تنها راهی که برایم به جای مانده بود رفتن به در خانه مردم روستا و خرید دارهای قدیمی بود. با این هدف به بیش از 20 روستا سر زدم و تمام دارهای پارچه بافی قدیمی را جمع آوری کردم، خیلی ها فکر می کردند من دیوانه شده ام و در روستاها پیچیده بود که یک خانمی هست که دارد همه دارهای پارچه بافی را از روستاها جمع می نماید. حدود 13 سال پیش بود و آن زمان ها مثل حالا مردم چندان در بند مادیات نبودند و من هر 60 دار پارچه بافی را بدون پرداخت پول گرفتم، به همین دلیل من برای تهیه اولیه دارها هزینه ای متحمل نشدم. اگر کسی بخواهد می تواند برای ساخت آن به ما سفارش بدهد تا برایش ارسال کنیم چون این دار مخصوص را هر جایی نمی توان پیدا کرد.
وسیله بعدی که احتیاج داشتم نخ بود. نخ هایی که ما با آن کار می کنیم از جنس پنبه هستند و به راحتی می توانید آن ها را از بازار به صورت کیلویی بخرید.
یکی دیگر از کارهایی که من به سبک قدیمی ها انجام دادم این بود که از رنگ های شیمیایی استفاده نکردم، رنگ های طبیعی، هم از لحاظ سلامتی و هم از نظر کیفیت بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. من از رنگ گیاهان روناس، انار، گردو و گل های مختلف استفاده کردم و همین کار، هزینه های فراوری را برای ما خیلی کم کرد. الان در بازار دوک های رنگی وجود دارد و ما خیلی اوقات از آن ها استفاده می کنیم اما اگر کسی زمان سفارش اصرار داشته باشد از رنگ طبیعی استفاده کنیم، همین کار را انجام می دهیم.
آموزش استانی
وقتی کاری فراگیر می گردد علاقه مندان زیادی پیدا می نماید مخصوصا در محیط های کوچک که دهان به دهان می چرخد و خیلی زود به گوش دیگران می رسد. کم کم از روستای دیگر هم برای آموزش و یادگیری به روستای ما می آمدند و این شد که توانستیم در نمایشگاه بعدی با محصولات متنوع تری مثل حوله دستی، شال سر، حوله حمام، حوله استخر، حوله آشپزخانه، سفره نان و چادر شب حضور پیدا کنیم و مورد توجه برندهای مختلف و مطرح کشور و مردم قرار گرفتیم و از آن ها پیشنهادهای کار زیادی گرفتم، حتی از یک شرکت آلمانی که در نمایشگاه حضور داشت تعداد بالایی سفارش گرفتیم.
بعد از آن اتفاق بود که میراث فرهنگی استان یک خانه قدیمی در بیرجند را در اختیار ما گذاشت که آن جا را به آکادمی تبدیل کنیم و تا جایی که می توانیم به خانم ها آموزش بدهیم و ما طبق قولی که دادیم به همه خانم های علاقه مند استان آموزش دادیم. این اتفاق باعث شد که من به عنوان کارآفرین برتر انتخاب بشوم و تعاونی ما که با مدیریت و هیئت مدیره خانم ها اداره می گردد چهار سال پیاپی به عنوان بهترین تعاونی روستایی انتخاب گردد.
مجوزهایی که برای این کار ضروری است را از میراث فرهنگی و سازمان فنی و حرفه ای گرفتیم. الان هم در سازمان فنی و حرفه ای رشته پارچه بافی وجود دارد که می توانید با شرکت در کلاس های آن، این رشته را یاد بگیرید و بعد از دریافت گواهینامه، کارتان را آغاز کنید. این گواهینامه به منزله همان مجوزی است که برای کار به آن احتیاج دارید.
منبع: سرنخ هفته نامه حوادث وشگفتی ها - اسفند 1395
منبع: همشهری آنلاین